صرفنظر از اینکه آیا انسان را صرفاً مادی بدانیم یا واجد و حامل روح متعالی، به نظر میرسد ساختار آفرینش او به گونهای است که قادر است مفاهیمی را به حیث شهودی و عقلی درک کند از سویی میل او به پیشرفت، عدالت و کمال و تنفر از هرگونه نقص، ذاتی اوست، با این وصف سؤال این است که آیا از منظر ذاتی و فطری، سیاستی معقول، ذاتی، فطرتگرا، فراجغرافیایی، فرانژادی، فراجنسیتی و فرازبانی و... برای اداره انسان وجود دارد یاخیر؟ با توجه به سرگشتگی انسان مدرن و خسارتهای بیشمار و پردامنه منبعث از الگوی زیست مکاتبِ بیتوجه به ذات و فطرتِ کمالجوی انسان در عصر کنونی، این تحقیق بر آن است که ذات و فطرت دلالتگر بلکه جویای وجودِ سیاستی خاص است که ما بر آن فلسفه سیاسی فطرت و سیاستِ متعالیه نام نهادیم.